امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه از ره ست که گوییم کبک خوش گامی که کبک قهقهه بر خود زند چو بخرامی ز شرم سر به گریبان فرو برد غنچه اگر به باغ روی، کان چنان گل اندامی چو ذره زیر و زبر می شوند مشتاقان در آن زمان که چو خورشید بر سر بامی اگر تویی به سرانجام بد ز من خرسند کدام حال مرا به ز بد سرانجامی؟ به سینه می گذری هر دمی و می سوزی که آتشی تو، به خاشاک در نیارامی نگشت سیر ز طوفان آتش شوقت دلم که بود گوارانش دوزخ آشامی کسی که لاف زد از سوز عشق شمع وشان اگر کم است ز پروانه ای، زهی خامی چرا کشد ز گریبان عشق سر آن کو نکرده پاره یکی پیرهن به بدنامی بباز بهر هوس جان به کام دل، خسرو که هست مر همه را مردنی به ناکامی امیر خسرو دهلوی