امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل ای صبر، همین بودت بازوی توانایی در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران تنها منم و آهی، آه از غم تنهایی شبها منم و اشکی، وز خون همه بالین تر عشق این هنرم فرمود، ار عیب نفرمایی گفتی که شکیبا شو تا نوبت وصل آید تو پیش نظر، وانگه امکان شکیبایی! صد رنج همی بینم، ای راحت جان، از تو از دیده توان دیدن چیزی که تو بنمایی گر راز برون دادم، دانی که ز بی خویشی دیوانه بود عاشق، خاصه من سودایی بس در که همی ریزد از چشم تر خسرو کز دست برون رفتنش سر رشته دانایی امیر خسرو دهلوی