امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی وی مؤذن تو به فریاد رسی می مانی چه خبر داری از آن قافله، ای مرغ سحر؟ که ز فریاد به نالان جرسی می مانی گریه می خواست همی آیدم از دیدن تو زان که، ای سرو، به بالای کسی می مانی عمرم آن است که در دیده همی آیی، لیک مردن این است که در دیده بسی می مانی صد شبم چشم به ره مانده و روزی که رسی طاقتم نیست، اگر یک نفسی می مانی آخر، ای دل، چه کنم با تو، به هر جا که روی عاقبت بسته به دام هوسی می مانی آه سوزنده چرا دود ز تو برنآرد؟ خسروا، چون تو نزاری، به خسی می مانی امیر خسرو دهلوی