امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو کار جهان نیست جز بیوفایی درو با امید وفا چند پایی رها کن، چرا می کنی قصر و ایوان به جایی که نبود امید رهایی بلند آفتابی ست هر یک که بینی بگرد اندرو در هوای هوایی اگر آدمی غرقه گردد به دریا از آن به که با کس کند آشنایی اگر چه بسی دردها هست، لیکن جداگانه دردی ست درد جدایی چو دیدی که هستی بقایی ندارد ز هستی چه لافی در این لابقایی؟ مرو بهر مشتی درم نزد هر خس مکن خدمت گاو چون روستایی به جیب فلک، خسروا، دست در کن به هر جا چو دونان چه دامن گشایی؟ امیر خسرو دهلوی