امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می کنی می کنی دیوانه و دیوانه تر هم می کنی زلف تو از پر دلی صد قلب دلها را شکست بس که تو بر تو دلش در زیر هم خم می کنی بر درت جان می کنم، مزدم ز رویت یک نظر شاه خوبانی، چرا مزد گداکم می کنی؟ خاست طوفانی هم از خاک شهیدان زآستانت وه چگونه خسپد آن خونها که هر دم می کنی؟ کشتگانت را به آب دیده می شویند خلق ای عفاک الله تو باری دیده را نم می کنی شعله های خود، دلا، روشن مکن هر جا، از آنک تازه داغی بر دل یاران محرم می کنی درد خسرو را زیادت می کنی، ای پندگو تو حساب خویش می دانی که مرهم می کنی امیر خسرو دهلوی