امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی شوی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی شوی مهر فزون نمی شود تا تو به کین نمی شوی صد ستم و جفای تو یاد نمی کنم به دل هیچ فرامشم به دل، ای بت چین، نمی شوی می نگری در آینه، من ز قرار می شوم گر چه تو نیز می شوی، لیک چنین نمی شوی از تو چنین که می رسد نور به ماه آسمان در عجبم که تو چرا ماه زمین نمی شوی! جان کسان که می شود هر شبی ار به کین تو خود دل تو نمی شود تا تو به کین نمی شوی جور و جفا نبود بس، بر سکنات نیز شد باری از آن بتر مشو، گر به از این نمی شوی آخر امید پای تو داشت سرم به خاک ره گیر که از کرشمه تو بر سر این نمی شوی چون دل خسرو از غمت گوشه نشین غم شده وه که تو هیچگه بر او گوشه نشین نمی شوی امیر خسرو دهلوی