امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان خوشتری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان خوشتری دلدادگان خویش را می کش که از جان خوشتری در هوشیاری مهوشی، سرمست و غلتان دلکشی چون مو کنی شانه کشی، طره پریشان خوشتری چوگانت سر جو از همه، سر برد گو از همه خوش می بری گو از همه، در لعب چوگان خوشتری با آنکه خوش باشد چمن با سرو و نسرین و سمن بسیار دیدم در تو من، بسیار از ایشان خوشتری هر چند می بینم ترا، تشنه ترست این دل مرا خواهم بیاشامم ترا کز آب حیوان خوشتری گر چه جوانی خوش بود، بی تو ندانم خوش بود ور زندگانی خوش بود، حقا که تو زان خوشتری باری چه باشد دل ببین کانجا کنی منزل گزین در چار سوی دل نشین کز هشت بستان خوشتری نقش تو، ای شمع چگل، بیرون دهم زین آب و گل لیکن تویی چون گنج دل، در کنج ویران خوشتری دارم به دل درد قوی، می خواهمش منزل قوی با آنکه درد خسروی، لیکن ز درمان خوشتری امیر خسرو دهلوی