امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای وان سینه غم گرفت که تو شاد دیده ای بازار عیش و خانه هستی و کوی عقل ویرانه ها شد آن همه کآباد دیده ای عمری ست تا به دام بلایی اسیر ماند آن جان نازنین که تو آزاد دیده ای نزد من، ای حسود، تو بایستیی کنون تا خان و مان دل همه بر باد دیده ای ای پندگوی، همره من در عدم نه ای تا از غم ویم علف و زاد دیده ای ای مرغ عاشق ار تو بدانستییی وفا در رنج خویش راحت صیاد دیده ای خسرو، به بوستان چه روی دل دگر طرف؟ کاش از نخست در گل و شمشاد دیده ای امیر خسرو دهلوی