امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ای با این همه بگوی، که جانم فزوده ای چشمت به غمزه بردن دلها نمونه ایست تا تو بدین بهانه چه دلها ربوده ای! رویت درون پرده و صد پرده چاک ازو شادی به روزگار کسی کش نموده ای بالین گردناک مرا طعنه می زنی جانا، به تکیه گاه غریبان نبوده ای آسان مگیر آه و دم سرد من، از آنک خردی و گرم و سرد جهان نآزموده ای گفتی که خون به دست خودت ریز، ای رقیب شکرانه بر من است که از وی شنوده ای کی داند انده شب تنها نشستگان؟ ای آن که مست در بر جانان غنوده ای ای مرغ آب، عربده دریات سهل بود پروانه وار سینه بر آتش نسوده ای بد گفت عاشقانت چنین کرد، خسروا رنجه مشو که کشته خود را دروده ای امیر خسرو دهلوی