امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص جان مخواه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص جان مخواه کار را سامان مجو و درد را درمان مخواه از بلا و فتنه ترسی، چشم در خوبان منه بیم چاوشان کنی، در یوزه از سلطان مخواه یار محمل راند، در ویرانه هجران بمیر نوح کشتی برد، ما را غوطه در طوفان مخواه دشمن کش دوست می خوانی، مرادت کی دهد؟ نام قصاب ار خضر شد، چشمه حیوان مخواه شهسوارا، ناوک مژگان زدی جان بستدی بیشتر زان چون ندارم، مزد آن پیکان مخواه از تن عاشق ز بهر خون او پرسش مکن از بز قربان ز بهر کشتنش فرمان مخواه تن نه مستورست، عصمت از سگ گلخن مجوی دل نه آبادست، عشره از ده ویران مخواه خاک پایش را به دل می خواهی، ای دیده، خطاست گوهری را کش دو عالم قیمت است ارزان مخواه من اسیر شاهد و تو زهد خواهی، ای رفیق آنچه ناید از من رسوای تر دامان، مخواه زاری خسرو مجو در سینه های بی خبر ناله مرغ اسیر از بلبل بستان مخواه امیر خسرو دهلوی