امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید وقت که هر روز بامداد پگه خوریم باده و بر روی گل کنیم نگه ز شاخ یک تن سرو است و صد هزار قبا ز لاله یک سر کوه است و صد هزار کله کلاه لاله که لعل است، اگر تو بشناسی نمونه ای مگرش داغ کینه است سیه چو از کرشمه بیاراست چشم را نرگس بدید بلبل و گفتن علیک عین الله دمید گل به ره نیکوان و گل در باغ روان شدند و ببردند دجله را از ره هزار سال خوشی بیش دارد اندر عمر اگر چه مدت عمر گل است روزی ده کنون به باغ و لب جوی خیمه باید زد خوش آن حباب که برابر می زند خرگه کجاست ساقی نوخیز ساده رو که ز شرم نگه کند به زمین چون درو کنیم نگه مرنج، ساقی، اگر چشم من به روی تو نیست که هست دیده من زیر پای همچو توشه امیر خسرو دهلوی