امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صبحگه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش در آمد از درم تازه چو باد صبحگه مشک فشانده بر قبا غالیه سوده بر کله بس که دو دیده سیه بر کف پای سودمش گشت سفید چشم من شد کف پای او سیه دست گرفتمش که دل حامل درد شد ببین گر چه گرفته حامله بر طبق سفید مه کوه غم است بر دلم، کاه شده ز غم تنم پیش تو می کشم بگیر آنچه که هست کوه و که روی نماست چشم من خاک در تو اندرو آب چو با صفا بود خاک بینمش به ته این دل کور بیشتر بر زنخت گذر کند مرگ به خنده در شود کور چو بگذرد به چه عارض گندمین تو هست گزیدنم هوس گر ز بهشت روی خود افگینم بدین گنه بوده ام اندر این سخن صبح رسید از افق ساخت به طره ماه من طره صبح را هبه امیر خسرو دهلوی