انوری ابیوردی
مقطعات
شماره ۱۶۲ - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید: آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به کلاهی بزرگ کرد مرا آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد آنکه آب کلاهداری چرخ آب دستار خواجگیش ببرد هر که پیشش کمر به خدمت بست بر کله گوشهٔ زمانه سپرد ... در زهرهٔ سپهر نمود تا کلاهه بخورد و لب بسترد پس چو از قلهٔ المبالاتش پس از آن کس مرا به کس نشمرد دست از صحبتم چنان بکشید پای بر فرق من چنان بفشرد که نه محرم شدم به شادی و غم نه حریف آمدم به صافی و درد گفتم آن را کله چگونم نهم که کلاهی ببایدش زد و برد خیز پیرا که راه ما غلط است به سر راه باز گرد چو کرد آن جوان بخت را بپرس و بگوی که سفینه بده کلاه بمرد انوری ابیوردی