امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجداران گو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دلها لشکری دارد سخن با تاجداران گو قرار لشکر خود ده به ترک بی قراران گو ترا دو چشم جادوکش، من از دوری به مردن خوش خود ار خنجر نمی رانی، بدان خنجر گذاران گو مگو با من که در کویم بلا و فتنه می بارد ز بارانم چه ترسانی، حدیث تیر باران گو چه گویی این که پامال غلامانت کنم بر در به راه خویشم، ای سلطان، لگدکوب سواران گو چرا هر دم همی گویی که سوز عشق بد باشد مرا در سینه دوزخ هاست این با خام کاران گو جفاگر می کند بر روی او چون گویم، ای محرم ولی زانگونه کاندر گوش او افتد به یاران گو غم من بشنو، ای باد و چو هست این کلبه نوحی مگو آن جا و گر گویی بسان شرمساران گو تو ای کز باده عشق بتانم توبه می گویی مرا عمری ست مستم، این سخن با هوشیاران گو چه گل چیند کسی کز خار ترسد، خسروا، سر نه به تیغ همچو سوسن بس حدیث گلعذاران گو امیر خسرو دهلوی