امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق نوست و یار نوست و بهار نو زان روی خوب روز نو و روزگار تو چون در نیاید از در من نوبهار من زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو در نوبهار چون تو نه ای در چمن مرا از سرو و گل چه خیزد و از لاله زار نو بس نوبهار کهنه که بشکست زانکه کرد در چشم نیم مست تو هر دم خمار تو دارم دل غمین و ندانستم این که باز هر روز نو شود غمم از غمگسار نو با خاک یادگار برم درد تو که باز هم یادگاریی شود و یادگار تو بردی دلم مرنج ز گستاخیش، ازآنک نوبرده ایست پیش خداونگار نو خواهی ببین و خواه نه، باری من از دو چشم ریزم به خاک کوی تو هر دم نثار تو خسرو ز عشق لافی و جویی قرار دل بخشد مگر خدای دلت را قرار نو! امیر خسرو دهلوی