امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن چون توان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن چون توان؟ بی صبرم از بی خان و مان، بر باد کردن چون توان؟ ای دوست، چندین غم مخور بهر خرابی دلم تا دولت خوبان بود، آباد کردن چون توان؟ هر چند کوشیدم به جان دل بازماندن از بتان شاگرد ما زد دوست را، استاد کردن چون توان؟ گفتم «دلم آزاد کن » گفتا «به بازی بستدم » زینسان گران داده بها، آزاد کردن چون توان؟ غمزه زنان آن شوخ و من خاموش و حیران در رهش سلطان چو خود خنجر کشد، فریاد کردن چون توان؟ گفتی که از جان یاد کن، از من چه حیران مانده ای؟ آنجا که حاضر تو شوی، در یاد کردن چون توان؟ هجران کشیده تیغ کین، تو، سست پیمان، دل دهی بر اعتماد چون تویی، دل شاد کردن چون توان؟ من خودکشم جورت، ولی تو خود بگویی بی وفا چندین به روی دوستان بیدار کردن چون توان؟ خسرو ز دل غرقه به خون یاران به تیمار منش در روز طوفان خانه را بنیاد کردن چون توان؟ امیر خسرو دهلوی