امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را من بوالفضولی می کنم، کالا از آن دیگران جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟ با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟ باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟ بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران گویم که مردم از غمت، گویی که نتوان این قدر سهل است آخر، جان من، مردن به جان دیگران تو سود کردی بنده را، من جان زیان دادم به تو مپسند بهر سود خود چندین زیان دیگران تو می خوری، من درد و غم، یعنی روا باشد چنین شربت تو آشامی و تب در استخوان دیگران خسرو به تار موی تو جان می دهد دیگر جهان گر چه علی الرغم منی جان و جهان دیگران امیر خسرو دهلوی