امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن غبار کز تو رسد نور دیدگان من است آن مسوز جان دگر عاشقان بدان غم خود که من ز رشک بمردم که حق جان من است آن جفاست ز آن تو می کن، بمیر گو چو رهی صد وفا مکن که نه ز آن تو آن، از آن من است آن بر آستانت که حالی ز خون دیده نوشتم بخوان که درد فزاید که داستان من است آن به خاک کوی تو مردم که خواستم به دعا من تو نام اجل نهی و عمر جاودان من است آن شد ار چه خار مغیلان ز هجر بستر خاکم چو یاد می دهدم از تو، پرنیان من است آن اگر چه گوشه غم ناخوش است بر همه، لیکن چو در خیال توام باغ و بوستان من است آن گر ای صبا، روی آنجا به جان دعاش بگویی ز من ولیک، نگویی که از زبان من است آن شود به راه تو خسرو چو خاک تا بنشانی غبار پا چو ندانی که استخوان من است آن امیر خسرو دهلوی