امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان کن قربان هزار چون من بر چشم ناتوان کن رویت بلاست، بنما، تا جان دهند خلقی در عهد خود ازینسان نرخ بلاگران کن از دیدن تو مردم تا بزیم و نمیرم در شخص مرده من خود رابیار و جان کن از نوک غمزه تا کی خونها کنی دمادم شهری بکشتی، اکنون شمشیر در میان کن از کویش غم تو بگسست بند بندم یک جرعه ای میم ده پیوند استخوان کن از لب چو دیگرانم چون شکری ببخشی باری طفیل ایشان خاکی در این و آن کن گر دل بری، توانی، ور جان بری ز من هم تسلیم تست خسرو خواه این و خواه آن کن امیر خسرو دهلوی