امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن ظاهر نهان چه بینی، نظاره نهان کن پرواز کن به همت، بر پر به اوج عزت جبرئیل اوج خود شو، بر سدره آشیان کن چشمت چو تندگیری چون پرده های دیده بگشای پرده دل، سرپوش از آن روان کن زان زر که کم خوری گر دامن گرانت ماند بر دار خاک و خارا دامان خود گران کن عمر رونده خواهی پاینده تا قیامت زنهار نام نیکو با عمر همعنان کن گر تخت عاج خواهی، خود را بلند منگر در خاک تست بادی، زان مشتی استخوان کن بر خویهای ناخوش نه باد برد، باری داری رمی ز گرگان زر ابروی شبان کن ور در صدف چنانی کآرند روی در تو آیینه های خود را آیینه جهان کن رخ سوی شاه دل نه، کش در غزا خرد را پس اسپ عشق در ران، فرزینش رایگان کن بین شمع کش ز سوزش کشته ست جان روشن گر روشنیت باید، تن را بسوز جان کن خسرو به ملک شهرت چندت زبان هرزه عالم همه گرفتی، شمشیر در میان کن امیر خسرو دهلوی