امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من ترک جوانان نگفت این دل شیدای من بسته به جانم کمر پیش بتان چون کنم خاصیت این می دهد طالع جوزای من تا به خرابات عشق دامنم آلوده گشت بر سر بازار عشق پیش نشد پای من پختن سودای وصل، جان و دلم را بسوخت چون نگرم، خام بود، این همه سودای من آینه گر روی تست، آه دل، ای آه دل علت اگر عشق تست، وای من، ای وای من تو به قتال منی، من به تماشای تو بهتر از این خود نبود هیچ تمنای من تا تو به چشم آمدی از پس این، هیچ گه در رخ خوبان ندید چشم گهرزای من بیش نیامد مرا شکل گلی پیش چشم بیش خسی نگذرد بر لب دریای من قصه باران اشک بیش نگویم، ازآنک در خور گوش تو نیست لؤلؤی لالای من بهر چه می داریم، بنده اگر کشتنی ست رنجه کن آن تیغ را بهر تقاضای من خسرو بیدل ز شوق بر در تو خاک شد هیچ نگفتی «کجاست عاشق تنهای من؟» امیر خسرو دهلوی