امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانست این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانست این بوی گل می آید این یا بوی آن بستانست این دیدم از خنده نمک ریزانش، گفتم «برکه باز» هم به خنده گفت «بهر سینه بریانست این » ز آب چشم من گیاه مهر می روید مدام بنگر، ای نامهربان، تا چه عجب بارانست این جانم از هجران برون رفته ست و می بینم ترا دل گواهی می دهد با من که اینک آنست این هر که دید آن صفحه رخسار، خواند الحمد و گفت الله الله آیتی از رحمت یزدانست این رکن حق والای دین کاختر به تعظیم تمام پاش می بوسد گهی، دستوری سلطانست این دی رسیده ارغنون عشرت شادی به دست داد خسرو را که خدمتگار خسرو خانست این امیر خسرو دهلوی