امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها در چمن شد در نوا هر بلبلی بر شاخ سرو و نارون باد صبا گلریز شد، ساقی، بده می تا شوم گه از خمار چشم تو مست و گه از دردی دن با عارض زیبای تو ما را چه جای باغ و گل با قامت رعنای تو چه جای سرو و نارون چندان به یاد عارضت بارم ز جوی دیده خون تا لاله هایت را دمد سنبل بر اطراف چمن چشمم چو در هر گوشه ای سرشار دارد چشمه ای در چشمم ار ناری گهی، باری بیا در چشم من شادم اگر میرم زغم، باری ز محنت وارهم از هجرت، ای زیبا صنم، تا چند باشم ممتحن؟ گاهیم سازد بی خبر، گاهیم نآرد در نظر با عاشقان آن چشم را باز این چه سحر است و فتن؟ داریم با زلفت، بتا، وقت خوش و این قصه را مگشای با باد صبا، وقت مرا بر هم مزن از انتظارت دیده ها شد خسرو بیچاره را ای یوسف فرخ لقا، بویی فرست از پیرهن امیر خسرو دهلوی