امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کیست این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خونی ز چشمم می رود، در انتظار کیست این؟ تیری به جانم می نهد، از خارخار کیست این؟ دل کز بتان بوالهوس آورده بودم باز پس باری دگر دزدیده کس، بنگر که کار کیست این؟ هر دم به خاکی منزلم، هر دم غباری حاصلم ای خاک بر فرق دلم، آخر غبار کیست این؟ گویند اگر آن خوش پسر آید، چه آری در نظر در چشم من چندین گهر بهر نثار کیست این؟ اینک رسید آن کینه کش، جان در رکابش سینه وش برکشتم دل کرده خوش، مردم شکار کیست این؟ گلگون انار انگیخته، گیسو کمند آویخته دل خسته و خون ریخته، چابک سوار کیست این؟ بسته میانی در کمر چون ریسمانی و گهر باری مرا نآمد ببر، تا در کنار کیست این؟ بر خسرو بیدل ز کین، اسپ جفا را کرده زین گر ریزدش خون در زمین، در زینهار کیست این؟ امیر خسرو دهلوی