امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ست آه من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ست آه من درون تا آتشی نبود، نخیزد دود از روزن ز جامه گر چه جان پاره کنی، کی باورم داری؟ ترا کاسیب خواری هیچ گه نگرفت در دامن گناهی جز وفاداری من اندر خود نمی بینم ندانم تا که فرمودت که دل از دوستان بر کن اگر از ناز خون ریزی، حلالت کردم، ای بدخو وگراز دوست جان خواهی، رضایت خواهم، ای دشمن مرا در باغ می خوانی، مگر آگه نه ای از خود؟ رها کن تا ترا ببینم، چه جای لاله و نسرن الا، ای ساقی مستان، طفیل جرعه رندان شرابی گر نمی ارزم، سفالی بر سرم بشکن ببر از من همه اسباب هستی جز وفای خود که آن در خاک خواهد رفت، دور از روی تو با من رقیبا، گردنت بار گران را بر نمی تابد تو از خون مسلمانان گرانباری مکن گردن برفت از یاد خسرو زاد و بوم کهنه در کویش چو مرغی در قفس ماند، فرامش گرددش مسکن امیر خسرو دهلوی