امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از پس عمر شبی هم نفس یار شدم خواب بود آن همه گویی تو، چو بیدار شدم وقتی آن چشمه خورشید بدین سوی نتافت گر چه در کوی غمش سایه دیوار شدم موی گشتم ز غم و بار اجل می بندم ره دراز است، نکو شد که سکیار شدم توبه ام بود ز شاهد، کنون ای زاهد، دور که دگر بار ز سر بر سر این کار شدم طوف کوی تو همه از سر من بیرون رفت آنکه که گه در چمن و گاه به گلزار شدم از سگان سر کوی تو مرا شرم گرفت بس که در گرد سر کوی تو بسیار شدم رفت شبها و مرا صبح مرادی ندمید نه ز چشمت به حد زیستن افگار شدم خسروم، بر سر هر کو شده رسوای جهان طرفه کاندوه ترا محرم اسرار شدم امیر خسرو دهلوی