امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز این دل من رو به که آورد، ندانم؟ وان صبر که بوده ست، کجا کرد، ندانم؟ شب ها منم و گوشه غم حال من این است حال دل آواره شبگرد ندانم آن گرد که می خیزد ازان راه ببینید و آن کیست سوار از پی آن گرد، ندانم؟ اشک از سفر کوی ویم تحفه غم آورد من خوش تر ازین هیچ ره آورد ندانم بازم به جگر می خلد آن قامت چون تیر ساقی، قدح باده که من درد ندانم یاری که برنجد ز جفا، یار نگویم مردی که بترسد ز بلا، مرد ندانم از هر که بپرسند بگوید که چه خسرو یک سوخته حادثه پرورد ندانم امیر خسرو دهلوی