امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر من به کمند تو گرفتار نباشم افتاده درین سایه دیوار نباشم آخر ز تو چیزی ست درین سینه، وگرنه چندین به سر کوی تو بیدار نباشم زنجیر گشایم، ببرد زلف تو، گر من نوبرده آن غمزه خونخوار نباشم خونها خورم و شکر تو گویم که ازین می یک لحظه ز اقبال تو هشیار نباشم خوش وقت دلی که بود آزاد که باری من می نتوانم که گرفتار نباشم چون خاص خیالت شدم، ای جان و خرد، دور آن به که کنون پهلوی اغیار نباشم گویند که «خسرو مگری » وای که چندین بیرون نتراود، اگر افگار نباشم امیر خسرو دهلوی