امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم چه غمت دارد بگذار که رسوا باشم در فراق تو که داند که کجا خاک شوم؟ بخت آن کو که من اندر ته آن پا باشم؟ شب ندانم ز پی دیدن او چون گذرد بس که تا روز در اندیشه فردا باشم ای خوش آن دم که برانی به گلویم شمشیر من در آن فرصت سویت به تماشا باشم تا به جز من نخورد کس غم تو بیشتری از پی خوردن غمهای تو تنها باشم رشکم آید که سگان بر سر کویت گردند گر بفرمایی من نیز همانجا باشم وعده ای خواهم و در بند وفا نیز نیم غرض آن است که باری به تقاضا باشم از سرم در گذران خواب خوشت خوش بادا عاشقم من همه شب در غم و سودا باشم حجت بندگی من خط یار است، از آنک خسروم، من که غلام خط زیبا باشم امیر خسرو دهلوی