امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگه که بیدار گردیده بودم صبوحی دو سه باده نوشیده بودم شدم بامدادان بدانسان که دل را کنم خوش که محمود ژولیده بودم بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم فرو ریخت هر گل که برچیده بودم بدیدم رخش را و دیوانه گشتم من این روز را پیش از این دیده بودم بخندید بر حال من خلق عالم که داند که من بر که خندیده بودم مرنج ار در آویختم با تو، جانا که دیوانه و مست و شوریده بودم نگارا، چه خوش آشناها که کردی هر آبی که از دیده باریده بودم مرا فتنه بودی، وزان چشم بودی ترا بنده بودم، وزین دیده بودم ز غمهای خسرو شدم آزموده که من عشق بازیت ورزیده بودم امیر خسرو دهلوی