امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین که غمزه خوبان نشست در کینم مدان که یک نفس ایمن ز فتنه بنشینم حلال باد چو می خون من بر آن ساقی که غرقه کرد به یک جرعه تقوی و دینم چنان اسیر بتم کم ز قبله نیست خبر ز من حکایت بطحا مپرس کز چینم گذشت عمر و عمارت نمی پذیرد، از آنک خراب کرده نظاره نخستینم به بوستان نروم کان هوس رخت نگذاشت که دل کشد به سوی ارغوان و نسرینم خوش است گریه و آن هم نه گوهری ست، کزو مفرحی بتوان ساخت بهر تسکینم به خواب دیده ام امشب که در کنار منی چه خوابهای پریشانست این که می بینم هنوز با تو مقام دو کون خواهم باخت اگر چه مهره ز نطع حیات برچینم بکش به تیغ که راضیست خسرو مسکین مکش ز بهر خدا از زبان شیرینم امیر خسرو دهلوی