امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او دانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه یک دل، ار چه هزار است، آن او دانم که من کرشمه آن ترک فتنه جو دانم مرا چو بخت بد است، ار چه صد بلا به سرم رسد ز یار، نه یاری بود کزو دانم خوشم ز تو به جفایی، مده فریب وفا که من فریب تو و نیکوان نکو دانم چنین که بر سر کوی تو راه گم کردم ز آستان تو رفتن کدام سو دانم هوای روی تو برد آن همه هوس ز سرم که گشت سبزه و رفتن به باغ و جو دانم به جز به بندگیم روزگار می پرسی به زیر پای توام، مردن آرزو دانم دلم بیار که می آید از تو بوی دلم که من سگ توام و بوی را نکو دانم اگر چه گریه خسرو نشان رسواییست ولیک من به حضور تو آبرو دانم امیر خسرو دهلوی