امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم که هیچ با چو تویی هم نفس نمی آیم تو تیر می زنی از غمزه و من بیدل به دیده می خورم و باز پس نمی آیم مرا مگوی «کجایی » من اینکم، لیکن ز بس ضعیفم، در چشم کس نمی آیم ز دست جور نمی خواهمت که بینم روی ولیک با دل خودکام پس نمی آیم مرا بر تو گلو بسته می برد زلفت وگر نه من به هوا و هوس نمی آیم کدام باد به کوی تو می رود هر روز؟ که من به همرهی او چو خس نمی آیم رقیب تو نه جفا خسته کرد خسرو را چو طوطیم که به چشم مگس نمی آیم امیر خسرو دهلوی