امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم متاع کاسد خود را کجا نهاد دلم؟ بگشت گرد سر زلف نیکوان چندان که خویشتن را چندان به باد داد دلم به جای بود دلم تا نشسته بود آن زلف به باد شد، چو پریشان بیوفتاد دلم هزار عهد بکردم که ننگرم رویش چو پیش چشم من آمد نه ایستاد دلم تمام عمر من اندر غم جوانان رفت که هیچ گاه ازایشان نبود شاد دلم بد است صورت خوبان نظر نباید کرد که یاد دارد این پند از اوستاد دلم دلت به ناخوشی روزگار سوختگان اگر خوش است، همه عمر خوش مباد دلم از آنگهی که شدم با تو دوستی، هرگز ز دوستان گذشته نکرد یاد دلم نماند خسرو محروم، بخت اگر این است زهی محال که یابد گهی مراد دلم امیر خسرو دهلوی