امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برونم از دل پر خون نمی شوی، چه کنم؟ ز جان سوخته بیرون نمی شوی، چه کنم؟ تویی به حسن چو لیلی، ولیک هیچ شبی انیس خاطر مجنون نمی شوی، چه کنم؟ به یک فسون که بگردی، در آمدی به دلم کنون ز دل به صد افسون نمی شوی، چه کنم؟ هزار قصه نوشتم ز خون دل بر تو تو هیچ بر سر مضمون نمی شوی چه کنم به جان تو که فراموش نیستی نفسی اگر چه می شدی، اکنون نمی شوی، چه کنم؟ ز دیده رفتن این خونم، آخر از جایی ست ولی تو آگه ازین خون نمی شوی، چه کنم؟ مگو به طعن که خسرو مکن فراموشم کنم اگر بشوی، چون نمی شوی چه کنم؟ امیر خسرو دهلوی