امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نهفته خورد می آن شوخ و منکر است به رویم کجاست دولت آنم که تا دهانش ببویم؟ خراب این هوسم که بود به خواب صبوحی من آن دهان می آلود ز آب دیده بشویم شبیش دیدم در خواب، سالهاست که هر شب ز شام تا سحر آن خواب پیش خویش بگویم مگر ز وادی جانان صبا برد خبر من که کاروان سلامت گذر نکرد به سویم به هر زمینی هر کس گلی شوند و گیایی منم که مهرگیایی شوم به کوی تو رویم به ناتوانیم از وی چه آن حال که بپرسیش؟ همین بس است که من سر بر آستانه اویم کنون که توبه شکستم، کدوی می به سرم نه چنان که کاسه سر بشکند ز بار سبویم تو بر گلوی من ار تیغ آبدار برانی بسی ز شربت آب حیات به به گلویم مگو که خار جفایم ببین و مگذر ازین سوی نه خسروم من، اگر سوی تو به دیده نپویم امیر خسرو دهلوی