امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم؟ علاج خود ز که سازم، دوای دل ز که جویم؟ بریخت اشک من آن را که پاره گشت دروغم برفت آب من آن را که رخنه گشت سبویم از این دو دیده پر آب من که ریخته بادا چه آب ریختگی ها که آمده ست به رویم رهی به کوی تو جویم که گویمت سخن خود تو سوی خود ندهی ره، ندانم این به که گویم؟ تویی چو چشمه آب حیات و من به تو تشنه نخورده شربتی، آخر چگونه دست بشویم؟ میار طره فراهم، فرو گذار که بر من کند هر آنچه بیاید، چو می بیاید از اویم تن چو موی مرا بگسل و بسوز در آتش که پی گسست در آمد غمت به شخص چو مویم تبسمی که تو آنجا نه دلبری، گل باغی نوازشی که من اینجا، نه خسروم، سگ کویم امیر خسرو دهلوی