امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم طاقت رسید و با تو رسیدن نیافتم گفتم «رخت ببینم و میرم به پیش تو» هم در هوس بمردم و دیدن نیافتم گفتی به خون من سخنی، هم خوشم، ولیک چه سود کز لب تو شنیدن یافتم دی با درخت گل به چمن همنشین شدم خود باغبان در آمد و چیدن نیافتم بر دوست خواستم که نویسم حکایتی از آب دیده دست کشیدن نیافتم مرغم کز آشیان سلامت جدا شدم ماندم ز آشیان و پریدن نیافتم شد جان خسرو آب که از ساغر امید یک شربت مراد چشیدن نیافتم امیر خسرو دهلوی