امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان هم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ابر بهار باران، وین چشم خونفشان هم بلبل به باغ نالان، عاشق به صد فغان هم صحرا و بوستان خوش، وین جان زار مانده ناسایدی به صحرا، در باغ و بوستان هم باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد در شهر بی تو نتوان، والله که در جهان هم نامم نشانه ای شد در تهمت ملامت ای کاشکی نبودی نام من و نشان هم این است مردن من، ای خیره کش، که هستی ز آب حیات خوشتر، وز عمر جاودان هم خواهی به دیده بنشین، خواهی به سینه جا کن سلطان هر دو ملکی، این زان تست و آن هم گفتی « به حجت خط شد ملک من دل تو» گر راست پرسی از من، جانان تویی و جان هم صد منت از تو بر من کز دولت جمالت بدنام شهر گشتم، رسوای مردمان هم شد نرخ بنده خسرو از چشم تو نگاهی گر این قدر نیرزد، بنده به رایگان هم امیر خسرو دهلوی