امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم نقد عشقی است که در هر گرهی در بستم جز به خون جگر این چشم گهی بسته نشد حاصل این بود که من از دل خود بربستم دلم از خوی بد خویش به زنجیر افتاد تهمت بیهده بر زلف معنبر بستم دل من بسته زلفی شد و نگشاید باز که گشاید که هم از خون گرهش در بستم! زی خرابات، شدم گفت سبوکش، میزن سر به دیوار که من میکده را در بستم من که پا تابه همت کنم از اطلس چرخ افسر جم نگر این ژنده که بر سر بستم خسروا، عشق در آمد به دلم، مژده ترا که به دم شهپر جبریل منور بستم امیر خسرو دهلوی