امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم کی بود باز که چون بخت در آیی ز درم؟ گفتم احوال دل خویش بگویم به کسی لیکن از بی خبری رفت به عالم خبرم پیش از این یک نفسم بی تو نمی رفت بسر بعد از این تا ز فراق تو چه آید به سرم جان سپر ساخته ام ناوک هجران ترا تا همه خلق بدانند که من جان سپرم بی گل روی تو چون غنچه دلم تنگ آمد بیم آن است که بر خویش گریبان بدرم سرو گفتم که به بالای تو ماند روزی زهره ام نیست کزین شرم به بالا نگرم خون دل می طلبم باز و یقین می دانم که من از دست تو گر دل ببرم، جان نبرم ترک دنیا کنم، ار سوی خودم راه دهی کو سر کوی تو تا من ز جهان در گذرم تا خیال رخ خوب تو مرا در نظر است می نماید همه ملک دو جهان در نظرم به صبوری بتوان کرد مداوا، خسرو بیم آن است که هر روز که آید بترم امیر خسرو دهلوی