امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوابی داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خوش آن شبها که من در دیده خوابی داشتم گه چراغ روشن و گه ماهتابی داشتم بارها یاد آورم، در خواب بیهوشی روم آن که وقتی با خیال دوست خوابی داشتم چند داغ بیدلی پیوسته بینم، پیش ازین دل مرا بود، ار چه ویران و خرابی داشتم روزگار آن دیده نتوانست دید و کرد خون من که بر رویم ز چشم خویش آبی داشتم محرمی دیدم، شبی از دیده بیرون ریختم آن همه خونابه ها کاندر کبابی داشتم آن چه دولت بود کاندر یک شبی خنده زنان گویی از فردوس اعظم فتح بابی داشتم گفت نتوانم برت من آنچه شب بر من گذشت کای بهشتی روی، دور از تو عذابی داشتم زاریم بشنید یار و گفت «می نالی ز عشق » خسروم، زان بر دهان گر چه جوابی داشتم امیر خسرو دهلوی