امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیرون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزم آن دارم که از دل نقد جان بیرون کنم آرمت در پیش و خود را از میان بیرون کنم قامتم از غم دو تا کردی، ز آه من بترس کاسمان دوزد خدنگی کز کمان بیرون کنم گر چه در خون منی، گر تیر بر جانم زنی تیر تو بیرون نیارم کرد، جان بیرون کنم سرو من یک ره به گلزار آی تا در پیش تو سرو اگر چه نارون باشد، روان بیرون کنم نرگس بیمار تو رنج خود ار بر من نهد تندرستی را به شمشیر از جهان بیرون کنم دوش می گفتی و چشمم در خیالت در نبست گر چنین باشد، مگر از خانه شان بیرون کنم گر نه در پیش تو ماه و آسمان گردن نهد ماه را گردن نگیرم، زاسمان بیرون کنم مهر تو گر نیست خسرو را به مغز استخوان مغز او از نوک غمزه ات زاستخوان بیرون کنم امیر خسرو دهلوی