امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماندیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماندیم در دام چو مرغ از هوس دانه بماندیم هر مرغ ز باغی و گلی بهره گرفتند مائیم که چون بوم به ویرانه بماندیم وقتی دل و جان و خردی همره ما بود عشق آمد و زیشان همه بیگانه بماندیم یاران چو فرشته ز خرابات رمیدند ما چون مگسان بر سر خمخانه بماندیم در کوی بتان رفت همه عمر، دریغا چون برهمن پیر به بتخانه بماندیم ای بخت سیه روی، تو خوش خفت که شبها ما با دل خود بر سر افسانه بماندیم خاکستری افتاده نه دم مانده و نه دود زیر قدم شمع چو پروانه بماندیم ناگاه پری صورتی اندر نظر آمد دیدیم در آن صورت و دیوانه بماندیم خسرو، به زبانها که فتادیم ز زلفش گویی تو که موییم که در شانه بماندیم امیر خسرو دهلوی