امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم موریم که گشتیم لگدکوب سواران در گوشه که بر پای سلیمان نرسیدیم دنبال دل دوست دویدیم فراوان بگرفت اجل راه و بدیشان نرسیدیم در عشق غبار سر زلفش تن خاکی شد خاک و بدان زلف پریشان نرسیدیم چون مرغ که دارند نگاه از پی کشتن در دام بماندیم و به بستان نرسیدیم ای باد، سلامی برسانی تو اگر ما در خدمت آن سرو خرامان نرسیدیم چه سود که فردا رخ چون عید نمایی؟ کامروز بمردیم و به سامان نرسیدیم از خون جگر نامه درد تو نوشتیم بگذشت همه عمر و به جانان نرسیدیم دل نزل به بیگانه، به خسرو بگوی بس ما خود سگ کوییم و به مهمان نرسیدیم امیر خسرو دهلوی