امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که من چونم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که من چونم؟ درین تیمار بی حاصل چه داند کس که من چونم؟ من و شبها و نقش او که بر وی فتنه شد جانم همه روزم بدو مایل، چه داند کس که من چونم؟ زند هر دم ز بدخویی مرا سنگ جفا بر جان از آن بدخوی سنگین دل، چه داند کس که من چونم شب حامل برای من بزاید هر زمان دردی ز درد این شب حامل، چه داند کس که من چونم؟ جدا شد کاروان صبر و راه هجر بی پایان چو دور افتادم از منزل، چه داند کس که من چونم؟ مرا خر در خلاب افتاد و از آب دو چشم خود چو کس را نیست پا در گل، چه داند کس که من چونم؟ چو کس را دیده بینش نمی بینم که من بیند به جز شاهنشه عادل، چه داند کس که من چونم؟ امیر خسرو دهلوی