انوری ابیوردی
غزلیات
غزل شماره ۱۲۸: دل به عشقش رخ به خون تر میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل به عشقش رخ به خون تر می کند جان ز جورش خاک بر سر می کند می خورد خون دل و دل عشوهاش می خورد چون نوش و باور می کند گرچه پیش از وعده سوگندان خورد آنهم از پیشم فرا تر می کند گفتمش بس می کند چشمت جفا گفت نیکو می کند گر می کند عقل را چشم خوشش در نرد عشق می دهد شش ضرب و ششدر می کند زانکه تا دست سیاهش برنهند زلفش اکنون دست هم در می کند زر ندارم لاجرم بی موجبی هر زمانم عیب دیگر می کند گفت زر گفتم که جان، گفتا که خه الحق این نقدم توانگر می کند گفتم آخر جان به از زر گفت نه لاجرم کار تو چون زر می کند چون کنی خاکش همی بوس انوری گرچه با خاکت برابر می کند انوری ابیوردی