امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می رود یار و مرا آزار می ماند به دل وای مسکینی کش آن رفتار می ماند به دل زیستن دشوار می بینم که از غمزه مرا اندک اندک هر زمان آزار می ماند به دل پند می گویی، ولی معذور داری دوست، زانک دل پریشان دارم و دشوار می ماند به دل گر شود، جانا، دلم زیر و زبر بر حق بود زانکه زلف تو نه بر هنجار می ماند به دل وه که جانم بر لب آمد، چند بیخوابی کشم کاندکش می بینم و بسیار می ماند به دل گر نخواهی کشتنم غمزه زنان زین سو میا کان مژه هر شب مرا چون خار می ماند به دل این هم از بخت است کت در دل نباید گفت من ورنه از خسرو همین گفتار می ماند به دل امیر خسرو دهلوی