امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ز سودای تو در دل رونق بازار عشق مرهم جانهاست از یاد لبت آزار عشق دی که می رفتی به پیش عاشقان غمزه زنان دیگران بسمل شدند و من شدم مردار عشق من بدان نذرم که گر میرم به سویم بنگری بین که چون من چند کس مرده ست در بازار عشق تیغ خود بگذار تا وام تو بگذارم، از آنک وام معشوق است سر بر گردن عیار عشق هر زمان از صید فتراک تو غیرت می برم کانچنان من بر نبستم خویش در دربار عشق عاشق از بر زیستن میرد، رخش بنمای سیر تا بمیرد زان مفرح جان کنان بیمار عشق از دعایت من چو، ای زاهد، نگشتم نیک بخت تو بیا، باری چو من بدبخت شو در کار عشق آنکه بیداریش بهر خواب خوش با شاهد است شاهدش دان آنکه حق است این چنین بیدار عشق خسروا، با جان و دل هم قصه جانان مگوی زانکه نتوان گفت با نامحرمان اسرار عشق امیر خسرو دهلوی