امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فراغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فراغ می نزیبد بد کنی در پیش مسکینان دماغ داغ هجرانم نه بس، خالم به رخ هم می نمای چند سوزم وه که داغی می نهی بالای داغ بهترین حاجات آن کایی شبی پیشم چو شمع می نهم از سوز دل هر شب به هر مسجد چراغ آب چشمم گفت حال و بر درت زین پس برآر هم تو می دانی که نبود بر رسولان جز بلاغ غنچه دل پاره کردم، چونکه بر باد آمدم زانکه بودم با گل خندان تو یک دم به باغ هست نالان سوخته جانم مدام، ای کبک ناز گر ز مردار استخوانی، نشنوی بانگ کلاغ عقل و دین الحمدلله رفت، زین پس ما و عشق یافت چون خسرو ز صحبتهای بی دردان فراغ امیر خسرو دهلوی